ثبت آگهی رایگان

در برابر خدا

8 / 10
از 133 کاربر
مرجع : بازدید : 708
مطالب » شعر و ادبیات » اشعار فروغ فرخزاد » دوشنبه 2 فروردین 1395 در 28 : 21
از تنگناي محبس تاريكي از منجلاب تيره اين دنيا بانگ پر از نياز مرا بشنو آه، اي خداي قادر بي همتا   يكدم ز گرد پيكر من بشكاف بشكاف اين حجاب سياهي را شايد درون سينه من بيني اين مايه گناه و تباهي را   دل نيست اين دلي كه بمن دادي در خون طپيده، آه، رهايش كن يا خالي از هوا وهوس دارش يا پاي بند مهر و وفايش كن   تنها تو آگهي و تو مي داني اسرار آن خطاي نخستين ...
در برابر خدا

در برابر خدا

از تنگناي محبس تاريكي

از منجلاب تيره اين دنيا

بانگ پر از نياز مرا بشنو

آه، اي خداي قادر بي همتا

 

يكدم ز گرد پيكر من بشكاف

بشكاف اين حجاب سياهي را

شايد درون سينه من بيني

اين مايه گناه و تباهي را

 

دل نيست اين دلي كه بمن دادي

در خون طپيده، آه، رهايش كن

يا خالي از هوا وهوس دارش

يا پاي بند مهر و وفايش كن

 

تنها تو آگهي و تو مي داني

اسرار آن خطاي نخستين را

تنها تو قادري كه ببخشائي

بر روح من، صفاي نخستين را

 

آه، اي خدا چگونه ترا گويم

كز جسم خويش خسته و بيزارم

هر شب بر آستان جلال تو

گوئي اميد جسم دگر دارم

 

از ديدگان روشن من بستان

شوق بسوي غير دويدن را

لطفي كن اي خدا و بياموزش

از برق چشم غير رميدن را

 

عشقي بمن بده كه مرا سازد

همچون فرشتگان بهشت تو

ياري بمن بده كه در او بينم

يك گوشه از صفاي سرشت تو

 

يكشب ز لوح خاطر من بزداي

تصوير عشق و نقش فريبش را

خواهم بانتقام جفاكاري

در عشق تازه فتح رقيبش را

 

آه اي خدا كه دست توانايت

بنيان نهاده عالم هستي را

بنماي روي و از دل من بستان

شوق گناه و نفس پرستي را

 

راضي مشو كه بنده ناچيزي

عاصي شود بغير تو روي آرد

راضي مشو كه سيل سرشكش را

در پاي جام باده فرو بارد

 

از تنگناي محبس تاريكي

از منجلاب تيره اين دنيا

بانگ پر از نياز مرا بشنو

 

آه، اي خداي قادر بي همتا

مطلبهای مرتبط

گاهی

گاهی

گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد،نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود ،تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی...!گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند،تا تو پرواز کنی،راهی صحرا ...
در برابر خدا

در برابر خدا

از تنگناي محبس تاريكي از منجلاب تيره اين دنيا بانگ پر از نياز مرا بشنو آه، اي خداي قادر بي همتا   يكدم ز گرد پيكر من بشكاف بشكاف اين حجاب سياهي را شايد درون سينه من بيني اين مايه ...
از دوست داشتن

از دوست داشتن

امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره مي بارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه مي كارد   شعر ديوانه تب آلودم شرمگين از شيار خواهش ها پيكرش را دوباره مي سوزد عطش جاودان آتش ها   آري، ...
تنها صداست که می ماند

تنها صداست که می ماند

چرا توقف کنم ، چرا ؟ پرنده ها به جستجوی جانب آبی رفته اند افق عمودی است افق عمودی است و حرکت : فواره وار و در حدود بینش سیاره های نورانی می چرخند زمین در ارتفاع به تکرار می رسد و چاه های هوایی ...

دسته بندی مطالب

آمار سایت

نمایش همه
علاقه مندی ها ()