ثبت آگهی رایگان

دیوار

8 / 10
از 133 کاربر
مرجع : بازدید : 652
مطالب » شعر و ادبیات » اشعار فروغ فرخزاد » چهارشنبه 26 اسفند 1394 در 37 : 23
در گذشت پر شتاب لحظه های سرد چشمهای وحشی تو در سکوت خویش گرد من دیوار میسازد می گریزم از تو در بیراهه های راه تا ببینم دشتها را در غبار ماه تا بشویم تن به آب چشمه های نور در مه رنگین صبح گرم تابستان پر کنم دامان ز سوسن های صحرایی بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبه دهقان می گریزم از تو تا در دامن صحرا سخت بفشارم به روی سبزه ها پا را یا بنوشم سرد علفها را می گریزم از تو تا در ساحلی متروک از فراز صخره ه ...
دیوار

دیوار

در گذشت پر شتاب لحظه های سرد
چشمهای وحشی تو در سکوت خویش
گرد من دیوار میسازد
می گریزم از تو در بیراهه های راه
تا ببینم دشتها را در غبار ماه
تا بشویم تن به آب
چشمه های نور
در مه رنگین صبح گرم تابستان
پر کنم دامان ز سوسن های صحرایی
بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبه دهقان
می گریزم از تو تا در دامن صحرا
سخت بفشارم به روی سبزه ها پا را
یا بنوشم سرد علفها را
می گریزم از تو تا در ساحلی متروک
از فراز صخره های گمشده در
ابر تاریکی
بنگرم رقص دوار انگیز طوفانهای دریا را

مطلبهای مرتبط

گاهی

گاهی

گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد،نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود ،تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی...!گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند،تا تو پرواز کنی،راهی صحرا ...
در برابر خدا

در برابر خدا

از تنگناي محبس تاريكي از منجلاب تيره اين دنيا بانگ پر از نياز مرا بشنو آه، اي خداي قادر بي همتا   يكدم ز گرد پيكر من بشكاف بشكاف اين حجاب سياهي را شايد درون سينه من بيني اين مايه ...
از دوست داشتن

از دوست داشتن

امشب از آسمان ديده تو روي شعرم ستاره مي بارد در سكوت سپيد كاغذها پنجه هايم جرقه مي كارد   شعر ديوانه تب آلودم شرمگين از شيار خواهش ها پيكرش را دوباره مي سوزد عطش جاودان آتش ها   آري، ...
تنها صداست که می ماند

تنها صداست که می ماند

چرا توقف کنم ، چرا ؟ پرنده ها به جستجوی جانب آبی رفته اند افق عمودی است افق عمودی است و حرکت : فواره وار و در حدود بینش سیاره های نورانی می چرخند زمین در ارتفاع به تکرار می رسد و چاه های هوایی ...

دسته بندی مطالب

آمار سایت

نمایش همه
علاقه مندی ها ()