ثبت آگهی رایگان

كوي باده فروش

8 / 10
از 133 کاربر
مرجع : اشعار هاتف اصفهاني بازدید : 728
مطالب » شعر و ادبیات » اشعار عارفانه » پنجشنبه 19 فروردین 1395 در 20 : 20
دوش رفتم به کوی باده فروش ز آتش عشق دل به جوش و خروش مجلسی نغز دیدم و روشن میر آن بزم پیر باده فروش چاکران ایستاده صف در صف باده خوران نشسته دوش بدوش پیر در صدر و می‌کشان گردش پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش سینه بی‌کینه و درون صافی دل پر از گفتگو و لب خاموش همه را از عنایت ازلی چشم حق‌بین و گوش راز نیوش سخن این به آن هنیئالک پاسخ آن به این که بادت نوش گوش بر چنگ ...
كوي باده فروش

كوي باده فروش

دوش رفتم به کوی باده فروش

ز آتش عشق دل به جوش و خروش

مجلسی نغز دیدم و روشن

میر آن بزم پیر باده فروش

چاکران ایستاده صف در صف

باده خوران نشسته دوش بدوش

پیر در صدر و می‌کشان گردش

پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش

سینه بی‌کینه و درون صافی

دل پر از گفتگو و لب خاموش

همه را از عنایت ازلی

چشم حق‌بین و گوش راز نیوش

سخن این به آن هنیئالک

پاسخ آن به این که بادت نوش

گوش بر چنگ و چشم بر ساغر

آرزوی دو کون در آغوش

به ادب پیش رفتم و گفتم:

ای تو را دل قرارگاه سروش

عاشقم دردمند و حاجتمند

درد من بنگر و به درمان کوش

پیر خندان به طنز با من گفت:

ای تو را پیر عقل حلقه به گوش

تو کجا ما کجا که از شرمت

دختر رز نشسته برقع‌پوش

گفتمش سوخت جانم، آبی ده

و آتش من فرونشان از جوش

دوش می‌سوختم از این آتش

آه اگر امشبم بود چون دوش

گفت خندان که هین پیاله بگیر

ستدم گفت هان زیاده منوش

جرعه‌ای درکشیدم و گشتم

فارغ از رنج عقل و محنت هوش

چون به هوش آمدم یکی دیدم

مابقی را همه خطوط و نقوش

ناگهان در صوامع ملکوت

این حدیثم سروش گفت به گوش

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لااله الاهو

ترجيع بندي از هاتف اصفهاني

مطلبهای مرتبط

كوي باده فروش

كوي باده فروش

دوش رفتم به کوی باده فروش ز آتش عشق دل به جوش و خروش مجلسی نغز دیدم و روشن میر آن بزم پیر باده فروش چاکران ایستاده صف در صف باده خوران نشسته دوش بدوش پیر در صدر و می‌کشان گردش پاره‌ای ...
مناجات فیض کاشانی

مناجات فیض کاشانی

غزل زیر از حضرت فیض کاشانی شاید شرح حال بسیاری از سالکین باشد .سالکینی که گذشت ایام وفراق یار تازیانه ای است بر جانشان .کسانی که این جهان مادی برایشان قفسی کوچک است و در آن غریبند.  غزلی که باید ...
پيش ما سوختگان، مسجد و ميخانه يكيست

پيش ما سوختگان، مسجد و ميخانه يكيست

پيش ما سوختگان، مسجد و ميخانه يكيست حرم و دير يكي، سبحه و پيمانه يكي است اينهمه جنگ و جدل حاصل كوته‌نظريست گر نظر پاك كني، كعبه و بتخانه يكيست هر كسي قصه شوقش به زباني گويد چون نكو مي‌نگرم، ...
آمده‌ام به عذر تو ای طرب و قرار جان

آمده‌ام به عذر تو ای طرب و قرار جان

آمده‌ام به عذر تو ای طرب و قرار جان عفو نما و درگذر از گنه و عثار جان نیست بجز رضای تو قفل گشای عقل و دل نیست بجز هوای تو قبله و افتخار جان سوخته شد ز هجر تو گ ...

دسته بندی مطالب

آمار سایت

نمایش همه
علاقه مندی ها ()